|
چرا دخترا از خونه فراری می شن؟
چند نمونه:
ریحان ۱۷ ساله
مشکلم این بود که از کسانی تو زندگیم بد دیدم که انتظارش رو نداشتم. از کسی که همیشه فکر می کردی چون از پوست و گوشت تنش هستی به تو بد نمیکنه. مثل شعر قمیشی که توش میگه به ما یاد دادن که به گذشته فکر نکنیم و سردی رو پیشه کنیم... از بچگی پدر مادرم همدیگر رو کتک می زدن و من می دیدم و نمی فهمیدم چرا. پدرم آدم منطقی بود و مادرم زنی بود که پاش به زندان باز شده بود و پشت شلاق خورده مادرم رو به چشم دیدم.
|
تا اینکه از هم جدا شدن و بعد از چند سال مادرم پیدا شد و سعی کرد منو به طرف خودش بکشونه و کاری کنه که من پیشش برم. بعد از کلی اذیت و آزار پیش مادرم ، اون دیگه منو نخواست و پدرم هم گفت دیگه حا ضر نیست منو نگهداره چون مادرم زندگیشو نابود کرده.
مادرم بعد از سه ماه منو رها کرد. از این موضوع شاید پخته شده باشم ولی دختر عصبی شدم و گاهاً از چیزهایی که نمی خوام برام اتفاق بیافتن خیلی عصبی میشم. ولی از وقتی به بنیاد امید مهر اومدم خیلی تغییر کردم و به رشته کامپیوتر که مورد علاقه پدرم بود روی آوردم. از لحاظ عاطفی به هیچ کس نمی تونم دل ببندم. وقتی مادرم، کسی که ۹ ماه منو توی شکم حمل کرده و منو بزرگ کرده خیلی راحت به من پشت پا می زنه، چطور یک غریبه این کارو با من نکنه. عشق و عاشقی خلاصه برای من نخواهد بود.
|
یک دختر افغان
من از خونه فرار نکردم ولی از مشکلاتم که فرار کردم. مشکلاتم این بود که افغان بودم و پدر مادرم زور می کردن که باید ازدواج کنم. در بین افغانها رسمه که دختر تا سن بیست سالگی باید ازدواج کنه. مهم نیست با کی و چه شخصیتی. فقط یک نفر باشه که اسمشو بذارن شوهر. خواه پیرمرد خواه جوان. احساس می کنی چون دختری اضافی هستی.
نه می تونی کار کنی نه پولی دربیاری. فامیل میگن شوهر نکرده پس حتماً عیبی داشته، یا با هزارتا پسر دوست بوده دیگه نمی خواد ازدواج کنه... و منم تنها راهی که پیدا کردم این بود که پول دربیارم و با پولم جواب همه این حرفها رو بزنم . فکر فرار در ذهنم نبود و خدا رو شکر در این مرکز مشاوره در شش ماه اخیر، تغییرات زیادی کردم و هدفهام رو بهتر شناختم.
|
نازیلا دختر ۱۸ ساله.
شرایط زندگی طوری شد که وارد بنیاد مهر شدم، به نوعی شانس در زندگی به من رو آورد. قبل از اینکه به اینجا بیام شرایط خیلی بدی داشتم و اگر تفکراتم را عملی می کردم الان شرایط وحشتناکی داشتم. سالها شاهد دعوای پدر و مادرم بودم. همیشه دلم می خواست محیط گرم خانوادگی داشته باشم ولی از محبت مادری همیشه دور بودم. مادرم همیشه روبروی من بود و وقتی بیشتر از همیشه اون رو خواستم نداشتمش. برای همین اتفاقات خانوادگی پام به زندان باز شد و یک دوره زندان هم داشتم. می خواستم روپای خودم زندگی کنم. یک روز صبح که از خونه بیرون اومدم تا شب خونه نرفتم و شب دیگه نمی خواستم بیرون از خونه باشم.
|
برای همین با پلیس تماس گرفتم و اونها گفتن که هیچ کمکی به من نمی تونن بکنن. به من گفتن که به مسجد برم و خب منم نمی خواستم تو مسجد بمونم. منم که خیلی عصبانی بودم از اینکه چطور از سرنوشت یک دختر می گذرن، با یک مغازه دار درگیر شدم که با دخالت ماموران شب رو در بازداشتگاه گذراندم. سیزده روز هم به کانون تربیتی فرستادن منو. می خواستم وارد موج کار بشم ولی افکار تیره ای در سرم بود و بدونین در سر یک دختر می تونه خیلی افکار بدی باید باشه که به تن خودش هم بها نده.
|
امید مهر به من کمک کرد که اینطوری نباشم. چیزی را در من بیدار کرد که روی پای خودم بمونم. الان اونقدر قوی هستم که حس می کنم هیچ نیرویی نمی تونه جلوی منو بگیره. و من می تونم اونی باشم که می خوام ، چیزی که سالهاست دیگران از من گرفتن. دیگه نمی ترسم که حرف بزنم و خجالت نمی کشم که اظهار نظر کنم. از نظر عاطفی هم در زندگی تاثیر زیادی داشته و گذشته ترس داشتم که اگر راز زندگی ام برملا بشه خیلی بد میشه ولی الان دیگه اون ترس باهام نیست.
خوشبختانه در سالهای گذشته مراکز زیادی برای حمایت از دختران خیابانی تاسیس شده. در تهران به تنهائی چندین بنیاد مشغول فعالیت هستن. بنیاد امید مهر، یکی از بنیادهای خیریه خصوصیه که با کارآموزی، از دخترها حمایت می کنه.
بنیاد امید مهر ۴ ساله که آغاز به کار کرده و تا بحال بیشتر از ۶۰ دختر رو حمایت کرده که از این گروه تابحال ۱۴ نفر کاملا جذب بازار کار شدن.
|
این بنیاد توسط بودجه شخصی اداره میشه، دخترهای فراری بین سنین ۱۶ تا ۲۵ سال رو که از خانواده هاشون جدا میشن رو تحت پوشش می گیره و با کارآموزی در سطح حرفه ای اونها رو به شغل و حرفه جدید راهی می کنه. تا شش ماه هم بعد از اتمام دوره اونها رو همچنان تحت نظر می گیره. این بنیاد توسط دکتر مرجانه حالتی (روانشناس) و با بودجه ایشون اداره میشه. دخترا در این بنیاد برای اینکه بتونن زندگی مستقل و موفقی رو شکل بدن آماده میشن. دخترها به مدت یک سال و سه ماه در این بنیاد تحت نظر قرار می گیرن و رشته مورد علاقه خودشون ( کامپیوتر، خیاطی ، آرایشگری، حسابداری و....) رو تا حد تخصصی و حرفه ای دنبال می کنن.
با خانم عشرت قلی پور مدیر اجرائی بنیاد امید مهر صحبت کردم، از ایشون پرسیدم در خانواده ایرانی چه چیزی باعث فرار دختر میشه؟
در خانواده ایرانی زمانی که فرزند خانواده دختر یا پسر نیازی در خودش حس می کنه و اون نیاز و خواسته رو به خانواده نمی تونه بگه، یا میگه و جوابی نمی شنوه. اینجا عدم گفتگو بین پدر و مادر و فرزند پیش میاد و فاصله ایجاد میشه . نمونه دختری که به تازگی از خانه فرار کرده بود. وقتی دلیل فرار رو پرسیدیم به ما گفت که پدر و مادر بین او و بقیه بچه ها فرق می ذارن و به او توجه نمی کنن. اینجا می بینیم که مسائلی به این ظرافت باعث فرار میشه که اصلاً کسی انتظارش رو هم نداره.
|
وقتی دختری در خیابان با پسری آشنا بشه و رابطه برقرار کنه از خانواده طرد میشه و در جامعه ممکنه به زندان بره. این عدم آگاهی باعث شده که دختر نتونه با پدرش گفتگو کنه و حرف زدن دختر با پدر به یک تابو تبدیل شده.
خانواده های ایرانی هنوز سنتی هستن، آیا این سنتی بودن تونسته خانواده رو از فساد حفظ کنه، یا باعث شده که نیازهای جوانان حل نشده بمونه...
این مسئله هیچ کمکی نکرده، در خانواده های ایرانی که گاهاً مادر قادر به بیان نیازهای خودش نیست، چطور انتظار داریم فرزندان بتونن به خواسته هاشون برسن. مطالبات دختر در خانواده همه سرکوب میشه، خود مادر سرکوب سالهای جوانی رو همراه داره. بعد از فرار مسلماً از روز اول این دخترا آسیب می بینن. در باندها و دست چه آدمهایی می افتن. ولی ما اینها رو در خانواده مطرح نمی کنیم و می گیم که همه چیز خوبه و هیچ خطری بیرون نیست.
|
برای دختران شکارچی هایی هستن که در خیابان آماده شکار دختران هستند. برای نمونه دختری از شهرستان برای معالجه به تهران آمده بود و از روی سادگی و نادانی به کسی در خیابان اعتماد می کنه و به خیال خودش که اون طرف از سر لطف و مهربانی داره کمکش میکنه سوار ماشینش شده بود، و متاسفانه اتفاق ناگوار براش رخ داد. وقتی مراجعه کرد به ما گفت که اگر به شهرش برگرده اون رو خواهند کشت!. اگر ایشون در خانواده مورد حمایت واقع می شد چنین اتفاقی نمی افتاد.
دختران در خانواده بیشتر مورد خطر هستن چون برای اونها همه چی تعریف شده است، و اگر دختر از اون حد تعیین شده جلوتر بره توسط خانواده ترد میشه. شکاف بین پدر و مادر سنتی و فرزند ها هر روز بیشتر شده، دلایل زیادی از جمله دسترسی دختران به اینترنت، که منظورم دسترسی به اطلاعات سطح و نوع زندگی دیگر دختران در کشورهای مختلف، حتی کشورهای همجوار راحت شده. می بینه که اونها چه امکاناتی دارن و خودش محرومه از چنین امکاناتی و بیان خواسته می کنه در خانه و کسی پاسخ نمی ده پس به بیرون از خانه میاد تا به مطالباتش برسه. انقدر خانواده بسته است که نمی تونه تفکرات مغزی خودش رو بیان کنه.
|
توصیه شما به کسی که از خانه فرار میکنه چیه؟
توصیه من اینه که به هیچ عنوان فرار نکنن. اما اگر محبور به اینکار شدن خودشون رو به بنیاد ها و سازمانها مربوطه معرفی کنن. ما در بنیادهای مختلف مثل بهزیستی عواملی و افرادی داریم که اگر دختر فراری به اونجا مراجعه کنه با ما تماس می گیرن و به ما اطلاع میدن. اما بدونین دختری که در خیابان قرار بگیره افق روشنی در انظارش نیست. نگاه به دختر فراری نگاه کالایی شده، بدون اینکه بدونن چه سختی هایی رو اینها تحمل کردن.
سلام!
می خواستم تشکر کنم از اینکه این مطلب رو درباره ی امید مهر توی وبلاگتون گذاشتین. در ضمن یک سوال دارم: شما آدرس و/یا شماره تلفن این بنیاد رو ندارین؟ من خیلی مایلم که برای همکاری باهاشون تماس بگیرم. ممنون می شم اگه تو همین صفحه ی نظرات بهم جواب بدین. ممنون از لطفتون.