این فیلم "اسب دو پا" نام دارد و فیلمنامه آن را محسن مخملباف، کارگردان معروف ایران و پدر سمیرا نوشته است. ضیا میرزا محمد، هارون احد، گل غتی کریمی و خوجه نادر از بازیگران این فیلم هستند.
سمیرا مخملباف که پیش از این سه فیلم بلند دیگر را کارگردانی کرده و همواره مضمون بی عدالتی و آنچه از طرف جامعه به فرد تحمیل می شود را به عنوان درونمایه اصلی آثار خود برگزیده است، در این فیلم هم که صحنه رویدادهای آن ناحیه ای دورافتاده و محروم در افغانستان است، از منظری دیگر، باز به همین مضمون می پردازد.
خلاصه داستان فیلم بر اساس آنچه در سایت رسمی جشنواره آمده از این قرار است که پدر یک پسر معلول در منطقه ای از افغانستان که کودکانش در اوج فقر و محرومیت بسر می برند، به فکر می افتد کسی را استخدام کند تا از این پس پسرش را به دوش بگیرد و جابجایی این نوجوان که دچار فلج شدید است آسانتر شود. پسری بی سرپناه به نام میرویس با خوشحالی این مسوولیت را می پذیرد. اما چیزی نمی گذرد که نوجوان معلول که تازه لذت از جایی به جایی رفتن را دریافته، شروع می کند به سوء استفاده از موقعیت خود و آزار دادن میرویس.
رفته رفته رابطه این دو نوجوان ماهیتی آزارگرانه- آزارخواهانه به خود می گیرد و میرویس عملا به حیوانی تبدیل می شود که پیوسته از صاحبش آزار می بیند. به این ترتیب بی عدالتی که سمیرا مخملباف این بار به تصویر کشیده مستقیما زاییده یک نظام سرکوبگر اجتماعی نیست بلکه برخاسته از نابهنجاری روابط آدمهایی کم و بیش هم سطح است که به یکدیگر وابسته اند و در یک فضا بسر می برند.
سمیرا مخملباف خود در گفت و گویی، داستان "اسب دو پا" را "نومیدانه، تلخ و خشن" توصیف کرده و گفته است که وقتی از پدرش پرسیده چرا این متن چنین ویژگیهایی دارد او پاسخ داده: "وقتی من در ایران در چنان شرایط سیاسی اجتماعی دشواری زندگی می کنم انتظار داری به چه شکل دیگری بنویسم؟ چگونه می توانم روابط پنهان آدمها را در جامعه ای که به ظاهر مدرن اما در واقع بدویست ترسیم کنم؟"
کارگردان "اسب دوپا" همچنین در توضیح این که چرا فیلم خود را در افغانستان ساخته گفته است که در ایران به او اجازه فیلمسازی نمی دادند و از طرفی محیط افغانستان با فضای داستان هماهنگی بیشتری داشته است.
سمیرا مخملباف در هشت سالگی با بازیگری در فیلم "بای سیکل ران" ساخته پدرش به دنیای سینما قدم گذاشت و اولین فیلم بلند خود را با نام "سیب" در سال ۱۹۹۸ کارگردانی کرد و تاکنون سه بار برنده جوایز جشنواره سینمایی کن بوده است.
حضور پررنگ فیلمهای کمدی در جشنواره امسال
سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم تورنتو با نمایش ۳۱۲ فیلم از ۶۴ کشورجهان، از چهارم تا سیزدهم سپتامبر ادامه خواهد داشت و پیش بینی شده که بیش از ۵۰۰ نفر از سرشناسان دنیای فیلم و سینما از جمله برد پیت، چارلیز ترون و ادریان برودی در آن حاضر شوند. این آمار بویژه برای مردم شهر چند ملیتی تورنتو که همواره از حضور پر زرق و برق ستارگان سینما در خیابانهای مرکز شهر استقبال می کنند خوشحال کننده است.
سال گذشته ۵۵ کشور با محصولات سینمایی خود در جشنواره تورنتو حضور داشتند اما شمار فیلمهای شرکت کننده (با اختلاف ۴۰ فیلم) بیشتر بود.
با این حال دست اندرکاران جشنواره معتقدند افزایش تعداد کشورها که برخی چون باهاما برای اولین بار در این جشنواره شرکت می کنند، نشانه جهانی تر شدن هر چه بیشتر جشنواره تورنتو و نیز این واقعیت است که برای حضور و معرفی فیلمهای مستقل و کم بودجه که در شرایط معمولی امکان راهیابی آنها به بازار جهانی سینما کمتر است، فضای بیشتری باز شده است.
از دیگر ویژگیهای جشنواره امسال، حضور قابل توجه فیلمهای کمدی در آن است که به گفته پی یرس هندلینگ، از مدیران با سابقه جشنواره فیلم تورنتو، اغلب آنها از سینمای آمریکا هستند.
در حالی که سال گذشته فضای جشنواره در تسخیر فیلمهای درام جنگی با موضوع جنگ عراق بود، اکنون انتظار می رود با نمایش آثاری چون "خوش شانسها" (محصول آمریکا، به کارگردانی نیل برگر و با بازی تیم رابینز و راشل مک ادامز) و "دین اسپانلی" (محصول بریتانیا، به کارگردانی توآ فریزر و با بازی پیتر اوتول و جرمی نورتام) فضای شادتر و مفرح تری در جشنواره بوجود آید و مردم بیشتری از این رویداد فرهنگی استقبال کنند.
فیلمهای کشور میزبان
سینمای کانادا امسال با ۲۹ فیلم در جشنواره حضور دارد در حالی که سال قبل ۴۱ فیلم از کانادا به نمایش درآمد. اما مدیریت جشنواره خاطرنشان کرده که شماری از آثار سال گذشته محصول مشترک کانادا و کشورهای دیگر بوده اند و به طور میانگین هر سال ۲۵ الی ۳۰ فیلم از سینمای کانادا در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درمی آید.
معمولا بیشتر فیلمهای کانادایی که به جشنواره های جهانی راه می یابند از استان فرانسه زبان کبک هستند.
فستیوال فیلم تورنتو از سوی بسیاری از دست اندرکاران دنیای سینما، نمایشگاهی برای موفقیت در جوایز اسکار لقب داده شده است. |
ازمطرح ترین فیلمهای امسال "کوری" محصول مشترک کانادا، برزیل و ژاپن (به کارگردانی فرناندو میره لس و با بازی مارک رافالو و جولیان مور) است که اقتباسی از رمان معروفی به همین نام به قلم ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی و برنده جایزه نوبل ادبی است.
فیلم "پرستش" ساخته آتوم اگویان، کارگردان معروف ارمنی تبار کانادا (با بازی همسر او آرسینه خانجیان) و فیلم "بهشت بر زمین" ساخته دیپا مهتا، کارگردان هندی تبار کانادایی هم از آثاری هستند که انتظار می رود با استقبال گرم تماشاگران روبرو شوند.
جشنواره بین المللی فیلم تورنتو که زمانی "جشنواره جشنواره ها" خوانده می شد، ۳۲ دوسال پیش، در سال ۱۹۷۶ بوجود آمد . دلیل این نامگذاری آن بود که در آن هنگام این جشنواره بیشتر محلی برای نمایش فیلمهایی بود که در جشنواره های دیگر بر پرده رفته بود.
اما اکنون با تلاش گردانندگان و پشتیبانهای مالی جشنواره، اهمیت آن به حدی افزایش یافته که برخی آن را مهم ترین جشنواره سینمایی بعد از جشنواره کن، به حساب می آورند.
کتاب "در گذر کلمات" را نشر Wydawnictwo Homini روانه بازار کتاب کرده است. این ناشر پیش از این بیشتر در زمینه ادبیات کلاسیک یونان و گنوسیسم و مردم شناسی فعالیت داشته است.
کتاب دربرگیرنده ترجمه ۳۲ غزل از مولاناست. مارک اسموژینسکی در مقدمه ۴۹ صفحهای کتاب درباره مولانا و ویژگیهای آثار او نوشته است و میگوید: "سعی کردم درباره هنر و فرهنگ خراسان و بلخ نیز به عنوان پیشزمینه معنوی جلالالدین رومی بنویسم، چراکه به طور کلی سه سنت مهم دینی- عقیدتی بودا، زرتشت و اسلام در آثار او به هم تنیده شدهاند".
مارک اسموژینسکی، در دانشگاه یاگلونیان شهر کراکف در رشته ایران شناسی تدریس میکند و زبان فارسی را به خوبی حرف میزند.
نمونه هایی از آلبوم |
او درباره انگیزه خود از ترجمه شعرهای مولانا میگوید: "شیفتگی من نسبت به شعرهای مولانا از دوستی من با بهرام شاه محمدلو، بازیگر تئاتر و تلویزیون، از ۲۸ سال پیش شروع شد. آن موقع من دانشجوی ایران شناسی دانشگاه ورشو بودم و بهرام در یکی از مهمانیهای دانشجویی در لهستان، غزلی خواند از مولانا با مطلع: "خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو."
"شیفتگی من به مولانا از همان زمان آغاز شد. در این شعر پیام مدارا و تفاهم، گذشتن از اختلافات و انساندوستی موج میزند. به همین دلیل وقتی کار ترجمه را شروع کردم دلم بیشتر به سراغ غزلهایی میرفت که در بیانش ضمن شور عاشقانه، یک حالت چرخش سیّال کلمات وجود داشت. این حالت وقتی به وجود میآید که تلاش سراینده بر این است که یک حقیقت درونی را صادقانه به زبان قال بیاورد." شعر: "یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا"؛ یا: "این کیست این این کیست این این یوسف ثانیست این"، از این گونه شعرها به شمار میآیند. یعنی معیار اصلی در انتخاب غزلها، جنبه زیباییشناختی آنهاست".
مارک اسموژنیسکی |
مارک اسموژنیسکی که در زمینه معنای واژهها، از توضیحات دکتر شفیعی کدکنی در کتاب "گزیده غزلیات شمس" استفاده کرده، میگوید: "تلاش کردم تا ترجمه غزلیات را به صورت شعری در آورم. سعی کردم همان چرخش کلمات و تشابه صوتی بین آنها را به زبان لهستانی منعکس کنم. چرا که نمیشود از جنبه جسمانی کلمات در راه فهمیدن فلسفه مولانا گذشت. یعنی نمیشود آن کاری را کرد که بعضی از مترجمان غربی انجام میدهند. یعنی بر ارائه چکیدهای از فلسفه مولانا متمرکز میشوند. در شعر مولانا جسم کلمه و روح کلمه تفکیک ناپذیرند. اگر ترجمهای غیر از این باشد، دیگر مولانا نیست."
این استاد ایرانشناسی، درباره استقبال مخاطب لهستانی از شعرهای مولانا میگوید: "به نظر من دلیل استقبال لهستانیها از ترجمه شعرهای مولانا یکی جنبه ریتمیک و تصویری شعر مولانا است که در ترجمه تا آنجا که ممکن بود منعکس شد و دیگری روح اکومنیک (تشابه گرا) شعر مولاناست."
"تلاش کردم مضمون شعرها را با لطافت شعری زبان لهستانی همراه کنم. گاه کسانی که آنها را میشنوند بهتزده میشوند و خیلی خوششان میآید. ترجمه این شعرها دارای وزن و قافیه است. بنابراین ترجمه تحتاللفظی و کلمه به کلمه نیست. فکر میکنم موزون و مقفی بودن شعرها به دلپذیر شدنشان کمک کرده است. گفتن این که آیا در ترجمه این شعرها و انتخاب کلمات موفق بودهام، کار من نیست و باید کسی که هم به زبان فارسی، هم به زبان لهستانی و هم به شعر و ادبیات تسلط دارد در این مورد نظر بدهد ولی همین که قشرهای مختلف مردم از این کار استقبال کردهاند معنیاش این است که این کار مفید بوده است".
سیدی قلبها
در سیدی همراه کتاب با عنوان "قلبها"، پنج غزل فارسی، به همت ماریوش کلوح خواننده و بازیگر اپرا خوانده و اجرا شده است.
در این سیدی دو شعر مولانا نیز به زبان لهستانی عرضه شده است. ماریوش کلوح غزل "ببستی چشم یعنی وقت خواب است/ نه خواب است این حریفان را جواب است" را خوانده و خود مارک اسموژینسکی غزل "بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست" را دکلمه کرده است.
سبک خواندن کلوح متاثر از موسیقی خانقاهی ایران است. مارک اسموژینسکی میگوید: "تمام آهنگهای این سیدی را آقای کلوح ساخته که یک هنرمند ۴۰ ساله است و هیچ ادعایی ندارد که موسیقی ایرانی ساخته بلکه خواسته است که کارش کمی یادآور موسیقی ایرانی باشد. چون ایشان نه با جزییات موسیقی ایرانی آشنایی دارند و نه سبکهای موسیقی ایرانی را به معنای واقعی میشناسند، فقط از طرق مختلف بخصوص اینترنت با موسیقی ایرانی آشنا شدهاند. عشق ایشان به مولانا باعث شد که این کار را انجام دهند.
خود ایشان میگویند که از ریتم شعر خود مولانا الهام گرفته و از گرایشهای مختلف موسیقی ایرانی. در جوشش آهنگهای ایشان جنبه تصویری شعرهای مولانا تاًثیرگذار بوده است و اینکه زیاد به موسیقی استاد الهی، خلیل عالینژاد و علی اکبر مرادی گوش داده است".
کلوح در ترانههای فارسی به خوبی از پس لحن فارسی شعرها برآمده است به نوعی که نمیتوان تشخیص داد که خواننده آنها فارسیزبان نیست.
مارک اسموژینسکی میگوید: "اول اینکه ایشان هنرپیشه اپرا هستند که مجبورند به زبانهای مختلف بخوانند که چون نمیتوانند همه این زبانها را یاد بگیرند، مجبور به تقلید میشوند. دوم اینکه استعداد زیادی در تلفظ کلمات بیگانه دارند و سوم اینکه ما تلفظ کلمات فارسی را با هم تمرین کردیم".
ماریوش کلوح |
این ترانهها با نوای تار، سه تار، تنبور، رباب (ماریوش کلوح)، دف (هایده وامبخش و آنا مارچینفسکا)، ضرب (توماس ولانی)، و نی (محمد رسولی و یاتسِک ژوبرو) همراهی میشود.
در کتاب "در گذر کلمات"، هر هشت صفحه در میان، دو بیت از شعرهای مولانا به زبان فارسی توسط "سیامک کلانتری"، هنرمند اهل کرج، خطاطی شده است. این کتاب همچنین با هشت نقاشی رنگی که یادآور نقش گلیمهای ایرانی است، تزیین شده است. این نقاشیها و طرح روی جلد را "کاتاژینا بروزدا" گرافیست معروف کراکویی کشیده است.
مارک اسموژینسکی پیش از این در سال ۱۹۹۴ منظومه بلند سهراب سپهری، "صدای پای آب" را ترجمه کرده بود. او از آثار داستاننویسان بعد از انقلاب نیز دو داستان از شهرام شیدایی و چوکا چکاد با عنوانهای "دومینیک" و "ایراد شخصیتی" را ترجمه کرده که همراه با دو داستان از نادر نادرپور و جمشید خانیان که اولی به همت خانم آنا کرسنوولسکا ایرانشناس لهستانی، و آن یکی به همت آرکادیوش شومیلاک دانشجوی ایرانشناسی و تاریخ ترجمه شده بودند، در فصلنامه ادبی لهستان به نام "پیسمو"Pismo در سال ۱۹۹۸ چاپ شدند.
آنها روی 1500 بیمار مطالعه خواهند کرد تا دریابند که آیا افراد فاقد ضربان قلب یا فعالیت مغزی می توانند تجربه های "خارج از کالبد" داشته باشند.
بعضی از این افراد گزارش داده اند که تونل یا نور شدید دیده اند و برخی هم می گویند که از سقف به تیم پزشکی نگاه می کرده اند.
در این پژوهش که سه سال طول خواهد کشید و با همکاری دانشگاه ساوتهمتون انجام می شود، تعدادی تصویر در مکانهایی در اتاق قرار داده شده که فقط از سقف قابل رویت است.
دکتر سام پرنیا، سرپرست این مطالعات می گوید: "اگر بتوانیم نشان دهیم که هشیاری پس از توقف کار مغز ادامه پیدا می کند، آن وقت می توان این احتمال را داد که هشیاری پدیده ای مستقل است."
"احتمال زیادی وجود دارد که ما به موارد زیادی از این اتفاق برخورد کنیم اما باید نگاه بازتری به قضیه داشته باشیم.
" اگر کسی نتواند این تصاویر را ببیند به این معناست که تجربه ای اینچنینی تنها تصورات واهی و یا خاطرات غیر واقعی بوده اند."
" این معمایی است که حال قرار است موضوع یک پژوهش علمی شود."
دکتر پرنیا در بخش مراقبت های ویژه کار می کند و در طول فعالیت های روزانه خود در محل کار احساس کرده که علم به اندازه کافی به موضوع تجربه های در آستانه مرگ نپرداخته است.
روند مرگ
او می گوید: "برخلاف باور عموم، مرگ یک لحظه خاص نیست."
"مرگ روندی است که با توقف ضربان قلب آغاز می شود، فعالیت ریه ها متوقف می شود و مغز از کار می افتد."
به گفته دکتر پرنیا، "پس از این لحظه، دوره ای آغاز می شود که ممکن است از چند ثانیه تا یک ساعت یا بیشتر طول بکشد و طی آن اقدامات فوری پزشکی ممکن است بتواند فعالیت قلب را دوباره آغاز و روند مرگ را معکوس کند."
دکتر پرنیا و همکارانش فعالیت مغزی 1500 نفر را که پس از ایست قلبی زنده مانده اند، تحلیل خواهند کرد و این موضوع را بررسی خواهند کرد که آیا این افراد تصاویر داخل اطاق را دیده اند یا نه.
چندین بیمارستان در بریتانیا و آمریکا در این آزمایش شرکت خواهند کرد