lasernet

امید وارم که از بازدید خود رضایتمند باشید

lasernet

امید وارم که از بازدید خود رضایتمند باشید

اختلاف جنسیتی در استفاده از اینترنت



زنی در حال استفاده از لپ تاپ
تحقیقات انجام شده نشان می دهد زنان بیشتر برای حفظ ارتباطات اجتماعی از اینترنت استفاده می کنند
تقسیم بندی های جنسیتی در استفاده از اینترنت نیز خودنمایی می کنند هرچند بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده تفاوت در میزان استفاده زنان یا مردان از اینترنت نیست.

مطالعات انجام شده توسط "پیو اینترنت پراجکت"، یک شرکت متولی تحقیقات اجتماعی پیرامون اینترنت در آمریکا حاکی است زنان و مردان به یک نسبت بصورت جدی از اینترنت استفاده می کنند.

این باره نظر دهید

با این وجود تحقیقات نشان می دهد مردان، اینترنت را به دلیل امکانی که برای تجربه راه های تازه برای انجام امور مختلف به آنها می دهد، ارزش گذاری می کنند.

در مقابل، زنان اینترنت را به دلیل فرصت هایی که برای حفظ و توسعه روابط انسانی به آنها می دهد دوست دارند.

نتایج این تحقیق گسترده نشان می دهد که چگونه زنان و مردان از اینترنت استفاده می کنند و برخی تفاوت های برجسته در این زمینه را آشکار کرده است.

یکی دیگر از یافته های این تحقیق حاکی است شمار زنانی که از اینترنت استفاده می کنند از مردان بیشتر است.

آمار جمع آوری شده توسط شرکت "پیو" نشان می دهد مردان ۶۸ درصد و زنان ۶۶ درصد کاربر اینترنت هستند. با این حال مجموع کاربران اینترنت در میان زنان بیشتر بوده به این دلیل که شمار زنان در جمعیت ایالت متحده آمریکا از مردان بیشتر است.

این تفاوت در بخش هایی از جمعیت، قابل توجه تر است. بعنوان مثال ۶۰ درصد از زنان سیاه پوست از اینترنت استفاده می کنند اما در مقایسه، ۵۰ درصد مردان سیاه پوست کاربر اینترنت هستند.

دو دنیای مختلف

این تحقیق نشان می دهد که مردان و زنان به یک نسبت اینترنت را بخاطر کمک به کارآمدی و تسهیل امور عادی زندگی نظیر پرداخت سریع صورتحساب های بانکی، مغتنم می شمارند.


زنان در اینترنت بیشتر سراغ ای میل می روند، در زمینه مسایل بهداشتی جستجو می کنند، از نقشه های مسیریاب استفاده می کنند و موضوعات دینی را مطالعه می کنند.

پیو اینترنت پراجکت

اما تفاوت های عمده در این تحقیق که بر اساس مصاحبه با بیش از ۶۰۰۰ نفر صورت گرفته در نحوه استفاده زنان و مردان از اینترنت خودنمایی می کنند.

مردان گرایش دارند که در آزمایش فن آوری های تازه "اول" باشند. ۶۸ درصد مردان در مقابل ۴۵ درصد زنان مسئول تنظیم رایانه ها در خانه هستند.

این تحقیقات همچنین نشان می دهد که مردان بیشتر تمایل دارند از اینترنت برای بدست آوردن انواع و اقسام اطلاعات استفاده کنند. نتایج مسابقات ورزشی، وضع آب و هوا، اخبار، کاریابی و رتبه بندی اجناس و خدمات، موضوعات مورد علاقه مردان هستند.

زنان در اینترنت بیشتر سراغ ای میل می روند، مطالب مربوط به سلامت و بهداشت را جستجو می کنند، از نقشه های مسیریاب استفاده می کنند و موضوعات دینی را مطالعه می کنند.

زنان همچنین به استفاده از ای میل برای ارتباط با دوستان و خانواده گرایش دارند تا روابط اجتماعی خود را حفظ کنند. در مقابل مردان از ای میل بیشتر بعنوان راهی برای حفظ و گسترش رابطه با سازمان ها و گروه ها بهره می جویند و کمتر برای ارتباط با اشخاص منفرد از آن استفاده می کنند.

مردان همچنین از اینترنت برای سرگرمی، شنیدن موسیقی، جمع آوری اطلاعات پیرامون دلمشغولی های شخصی یا عضویت در گروه های ورزشی استفاده می

nima with his new albom

نیما با آلبوم جدید وارد میدان شد.

نیما
نیما

چند ماه پیش تبلیغ آلبوم جدید نیما تو تلویزیونهای ماهواره ای پخش شد و تا حالا دو تا ویدیو از این آلبوم نشون داده شده. نیما تو این سه سالی که ازش خبری نبود یک سفر ایران رفت ، ازدواج کرد و از شوی تلویزیونیش جدا شد.

نیما لطف کرده و همزمان با بیرون اومدن آلبومش یک گفتگوی مفصلی را با برنامه روزهفتم انجام داده.

گفتگو با نیما را بشنوید.


آهنگهای آلبوم مریم پائیزی
مریم پائیزی رامین زمانی شهرام آذر
می ترسم (بازخونی) پرویز مقصدی. شهرام آذر
برو دیگه مصطفی نصرالهی
کلبه(بازخونی) سعید دبیری ، پیام گنجی
جای تو خالی اردلان سرفراز، هاکوپیان
عشق اینترنتی
یک کلمه اشکان رحیمی
چه خوبه ( قدیمیه) داریوش اقبالی- علی قزل گز

از آلبوم جدیدت چه خبر؟

تهیه این آلبوم تقریبا سه سال طول کشید. چند ماهی است که آلبوم تموم شده، ولی کارهای جانبی مثل درست کردن ویدیوی آهنگها باقی مونده بود.

توی این سه سال چه تغییر و تحولاتی در زندگیت بوجود اومده؟

خیلی تغییرات بوجود اومده ولی خوشبختانه همه چیز خوب بوده. مهمترین مساله ای که باید در زندگی هر کسی اتفاق بیافته، ازدواج هست، که برای من هم اتفاق افتاد. برنامه تلوزیون را به دلیل اینکه می خواستم به موسیقی خیلی جدی بپردازم، مجبور شدم کنار بگزارم، (با وجود اینکه خیلی بهش وابسته شده بودم)) ولی خیلی دلم تنگ شده و یکسری تغییرات ظاهری هم اتفاق افتاده، که لازمه این کار هست ولی همیشه دوست داشتم که موهای سرم را با تیغ کوتاه کنم!

خدا رحم کنه!

به نظره من بغیر از یکسری کارهایی که خطر جانی داره، مثل استعمال مواد مخدر، آدم باید کارهایی را که دوست داره انجام بده .

نیما

زمان پخش این گفتگو همزمانه با پخش آلبومت در بازار، از چیزی نگران هستی؟

ناراحتم از یک سری از دوستان که بی لطفی می کنن و خیلی از آلبومها را بصورت غیرقانونی برروی اینترنت قرار می دهند و یا نسخه های تقلبی اون را به بازار عرضه می کنند. این افراد فکر می کنند که مثل رابین هود هستن که از افراد پولدار دزدی می کرده به نفع فقرا! ولی همه ما به سختی یک آلبوم را تهیه می کنیم و اگر یک آلبوم خرج خودش را درنیاره ، امکان تهیه آلبوم بعدی وجود نداره.

حالا بریم سراغ آهنگهای آلبومت، یکسری آهنگهای قدیمی را دوباره اجرا کردی و به قول معروف زندشون کردی، مثل آهنگ "چه خوبه" که اصلش برمی گرده به سی و دو سال پیش؟

آره ، شعر از علی قزل گز و آهنگ از خواننده بزرگ داریوش اقبالی هست. تمامی آهنگهایی که من بازسازی کردم، با اجازه آهنگسازها بوده و اونهایی که دسترسی بهشون وجود نداشته ، از شرکتهای پخش اجازه گرفتم.

در آهنگ "عشق اینترنتی" در مورد عشق گفتی که "اینا همش کشک و دوغه"، بیان اسن حرف خیلی دل و جرات می خواهد، مخصوصا در فرهنگ ما؟

شعر متعلق به من نیست. متن این شعر را در یک مجله تحت اسم ناشناس پیدا کردم که مدت طولانی هم از چاپش می گذشت.

نیما

نکات جالبی در این شعر هست، مثل اذیت شدن دخترها در خیابانها و ماشینها براشون بوق می زنن ...

آره، در واقع این یک انتقادی هست به چیزهای بدی که در جامعه اتفاق می افته ولی به هیچ وجه منظور این نیست که عشق کشک یا دوغه!

شاعر این آهنگ هنوز باهات تماس نگرفته؟

نه ولی خیلی خوشحال میشم که با من تماس بگیره و دوست دارم که باهاش آشنا بشم.

خودت اهل چت و اینترنت هستی؟

دوست دارم که باشم ولی وقت ندارم!

نیما

جریان آهنگ "یک کلمه" را در یک کلمه توضیح بده!

در انتهای این آهنگ شاعر میگه: "دوست دارم ، فقط همین یک کلمه" ولی کلمه دوست دارم بیش از یک کلمه هست!

ویدیوی این آهنگ هم در آلمان ضبط شده؟

پارسال به کلن رفتم و ویدوی این آهنگ را در پارک زیبای فلورا در این شهر ضبط کردیم.

حالا چرا آلمان از بین این همه جا؟

این آهنگ به یک محیط عاشقانه، رمانتیک، سرد و ابری احتیاج داشت و من با محیط آلمان آشنایی قبلی داشتم. من سالها در آلمان زندگی کردم، به مدرسه موسیقی رفتم، با یک گروه موسیقی به اسم "صداهای جدید" (New Voices) کار کردم که شش تا خانوم بودن و من که خواننده گروه بودم.


نیما

آهنگ "میترسم" هم یکی از آهنگهاییه که بازسازی کردی؟

آره، از کارهای قدیمی پرویز مقصدی با تنظیم جدید از شهرام آذر، که اکثر تنظیمها با لطف و کمک شهرام انجام شده.

ترسهای که الان در زندگیت داری چه چیزهایی هست، هم فلسفی و واقعی؟

یکی عدم سلامتی. من آدمی هستم که ورزش می کنم ولی در چند مدتی بود به خاطر یک مشکل قلبی که داشتم، ورزش را کنار گذاشته. در که ایران بودم به این مشکل قلبی پی بردم وهمین باعث بوجود اومدن ترس در زندگیم شد ولی خوشبختانه بعدا فهمیدم که مشکل جدی نیست و می تونم بدون هیچگونه ترسی ورزش بکنم ولی باز دروغ نگم هنوز در اعماق وجودم می ترسم

حالا بعد ازدرد دل تو، بریم سراغ درد دل مصطفی نصراللهی که در آلبوم جدیدت شاعر و آهنگساز آهنگ "برو دیگه" هست و این شعر داستان زندگی خودشه؟

مصطفی نصراللهی در ایران ازدواج می کنه ولی رابطش به جدایی میکشه و این شعر بیان احساس همین جدایی هست. در دبی که بودم این آهنگ را برای من خوند و خیلی به دلم نشست!

نیما

بزرگترین اتفاق زندگیت تا به حال چی بوده؟

به جرات می تونم بگم که بعد از ازدواجم وحتی شاید به اندازه همون ، برگشت من به ایران بعد از 12 سال یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیم بوده و حتی بیان این خاطره هم منو احساسی میکنه.

از آهنگ "جای تو خالی" بشنویم، از آهنگهای قدیمی که بازخوانی کردی؟

من عاشق صدای افشین مقدم هستم و از این که دراوج معروفیت و محبوبیتش تصادف میکنه و از بین میره. سعس کردم با اجرای متفاوت و جوان پسند این آهنگ ف یاده این خواننده را دوباره زنده کنم.

نیما جان ممنون از اینکه وقتت را به ما دادی و آرزوی موفقیت واسه خودت و آلبومت داریم!

با کامران و هومن

سالن غلغله بود، به محض باز شدن درها سه ردیف دختر و پسر، چسبیدن جلوی صحنه. همون ساعت اول سالن دیگه تقریبا پر شد ولی هنوز صف طولانی ای پشت در بود.

انتظامات سالن دوبرابر کنسرتهای گذشته بود و نسل نوجوون ایرانی لندن، گروه گروه از این ور سالن می رفتن اونور سالن و همدیگر رو برانداز می کردن.

کامران و هومن

در همین دقایق اگه از این دستبندهای "جواز صحنه" ( کلمه من درآوردی ) داشتین، می تونیستین بعد از گذشتن از ستون تنومند محافظان صحنه و بالا رفتن با ترس و لرز از پلکان تاریک و سیاه کنار صحنه . . . ( هنوز جمله تموم نشده )

از اینجا گوش کنید

کامران و هومن

. . . و سابیده شدن به دیوار راهروی کم نور، به رختکن شماره ۳ وارد بشین.

اونجا درحالی که لرزه های بلندگوهای سالن، چهار گوشه اتاق رو به وز وز انداخته بود، می دیدین که کامران و هومن دارن سیم گوشی و میکروفن راداریشون رو از لای پیرهنشون رد می کنن، تا برای صحنه آماده شن.

کامران و هومن
کامران و هومن قبل از آمدن روی صحنه (رختکن سه)

بخند تا دنیا بهت بخنده

کامران و هومن

بی رودرواسی بگم از کرامات کامران وهومن، اخلاقشونه یعنی هیچوقت من کلافه و عصبی ندیدمشون. حتی دقایق قبل از رفتن روی صحنه منو راه دادن اتاقشون و چند تا عکس گرفتیم و خندیدیم.

همین نشون می ده که چقدر بچه ها ملاحظه کار و خوش اخلاقن، چون اکثر خواننده ها دقاییق قبل از رفتن روی صحنه، بد اخلاق و عصبی می شن. مسلما بچه ها هم عصبی هستن ولی اصلا به روی خودشون نمی یارن و شدیدا ملاحظه کارن.

اگه دستم به میکروفنت برسه ...

بعد از کنسرت کامران وهومن تا برگشتن تو راهرو گفتن:

کامران: آقا دیدی دو بار میکروفنمون قطع شد و این سیم میکروفن پاره شد!

هومن: بیشتر یک آهنگ رو کامران تنهائی خوند تا من سیممو پیدا کنم و میکروفنم راه بیافته.

خیلی بد شد اینقدر منو فشار دادن که محافظ صحنه نمی تونست جدامون کنه.

من اولین پسرکوچیکی که پرید رو صحنه رو از دور دیدم: نشونه گرفت، خیز برداشت و دوید خودشو محکم زد به من. بخدا نفسم بند اومد.

کامران و هومن

راستش هم همینه اگه به جمعیت نگاه کنین می بینین که موقع کنسرت، همه کسانی که جلوی صحنه هستن، خیز برداشتن که بپرن بچه ها رو بغل کنن فقط موقعیتش براشون پیش نیامد!

کامران و هومن

کامران و هومن حدود یکساعتی برنامه اجرا کردن: رقصهای هماهنگ دو نفره ، هم آوازی با مردم ( آهنگهای منوببخش، منو کم داری، بیست و فدای سرت ). دست دادن به مردم، کلنجار با حمله مردم، تحمل مه مصنوعی روی صحنه، نگاه به نورافکنهای ۵۰۰ واتی بدون عینک، و رقص و آواز بدون اینکه نفسشون بگیره. . .

کامران و هومن
کامران و هومن از پشت صحنه

کامران و هومن: باور کن من اصلا نمی فهمم که زمان چطوری می گذره، اصلا عین برق وقت می گذره و می گن آهنگ آخر رو بخونین. از قدیم گفتن اگه خوش بگذره، زود می گذره.

قاصدک ریشدار

چون طرفدارای بچه ها زیاد هستن، چاره ای نداشتم که سلام دستچینی از اونهائی که روی صحنه پاچه شلوارم رو کشیدن و باعث شدن عکسها تار بیفته و کسانی که از روزها قبل به من تلفن زدن و خواستن که ببرمشون پشت صحنه رو بهشون برسونم، ولی اصلا تصور نمی کردم که مادر خودم هم جزو اسمها باشه!

بچه ها ، مامانم سلام رسوند و گفت آهنگ "اون با من" رو خیلی دوست داره!!! ساینا از وقتی که در سالن باز شد چسبید به نرده های جلوی صحنه و گفت چون فشار زیاد بود نتونست بپره روی صحنه بغلت کنه، از ایران به من خبر دادن که تولد هر دوی شما ماه آذر بوده، این رو گلچهره از اصفهان بهم گفت.

کامران و هومن: به همگی شون سلام می رسونیم ، بله درست گفته. ۴ آذر و . . .

اتفاقا شب تولدمون با آقای بیژن مرتضوی، تو لوس آنجلس کنسرت داشتیم و خیلی هم خوش گذشت.

فقط بعدش که رفتیم شهر دالاس، پدرام، مدیر برنامه هامون ما رو غافلگیر کرد و یکدفعه دیدیم وسط آهنگ آمد روی صحنه و از ما خواست که خوندن رو متوقف کنیم و ما هم نگران شدیم و گفتیم که نکنه چیزی شده که یکدفعه صدای تولدت مبارک اومد و از پشت سرمون روی صحنه ، مایکل ( کمدین ) با دو تا دختر رقصنده با یک کیک بزرگ آمدن روی صحنه.

حالا منم خودم رو لوس کردم و قبل از اینکه بیام دیدنتون رفتم درباره خصوصیات متولدین آذر ماه تحقیق کردم و خوندم که قدرت پیش بینی زیادی دارن، درسته؟

کامران و هومن: پیش بینی؟! نه بابا ما خرافاتی نیستیم. آره شده که مثلا یک چیزهای دیدم که بعدا اتفاق افتاده و گاهی یک پیش بینی هایی کردم که کاملا برعکس شده. ( خنده توام با نگرانی چون امیدوار بودم بچه ها رویاهاشون رو برام تعریف کنن که نشد! )

کامران و هومن

از اینجا گوش کنید

اینهائی که طالع می نویسن معمولا یکسری خصلتهائی رو در مورد متولدین ماه ها می نویسن که برای هر کسی ممکنه جور دربیاد.

حالا برای آنکه کاملا یک آب سردی روی تحقیقات من بریزین و بالکل سنگ رو یخ بشم، می گن که متولدین آذر گوشه گیر هستید یا ترجیح می دین که بیشتر وقتها تنها باشین!

هومن: حالا جالبه که من اصلا اینجوری نیستم. خیلی اجتماعی ام و باید همیشه دورم شلوغ باشه.

کامران: البته لحظه هائی هم پیش می یاد که می خوای تنها باشی و بری تو فکر، ولی کمتر اینجوری می شم.

بیست و یک؟

بچه ها تو مصاحبه قبلی گفته بودن که بعد از موفقیت آلبوم بیست فورا به فکر ضبط آلبوم بعدی افتادن.

از الان با رامین زمانی و مریم حیدرزاده سوژه آهنگها و فضای شعرها رو داریم انتخاب می کنیم.

بعد از اینکه ویدیوهای فدای سرت و ... رو گرفتیم، دیگه جدی می شینیم آهنگهای آلبوم بعدی رو ضبط می کنیم.

بعد از تموم شدن کنسرتشون نیمساعتی رو در اون رختکن شماره ۳ که هواکش هم نداشت حرف زدیم و دیگه نوبت به روی صحنه رفتن ابی شد که وقتی از راهرو رد می شد که بره روی صحنه با بچه ها ملاقات کرد.

کامران و هومن

مدال

منهم دیگه بهتر بود برم بیرون چون اتاق داشت تنگتر و تنگتر می شد و بچه ها دیگه باید خودشون رو آماده کنسرت بعدی در شهر نیوکاسل می کردن که حدود ۲۰ ساعت بعد بود! بچه ها در خداحافظی به من یک نشان افتخار دادن:

ما که اسم تو رو گذاشتیم کاپیتان بهزاد! چون همیشه کلاه های کاپیتانی سرته و با هواپیما و بالن و زیردریائی و قایق خودتو می رسونی به ما، پشت صحنه. ( البته بچه ها اسب تازی رو از قلم انداختن ).

با بچه ها خوش گذشت و می دونم آروزی خیلی ها بود که جای من پیش کامران و هومن (توی این اتاق تنگ، در فاصله چند سانتی متری) می بودن و باهاشون گپ می زدن، ولی خوب دیگه بزنین به چوب که نظر نخورم.

شهرام
شهرام

شهرام از ضرب زنهای با سابقه روی صحنه است و از قدیم از زمان گروه پرواز با کامران بود تا امروز که با کامران و هومن ضرب می زنه. فقط بخاطر آرایش یا بهتره بگم گریم عجیبی که کرده بود گفتم حیفه که یک عکس نگیرم و از چسبهائی که بند انگشتهاش زده که انگشتهاش ضربه نبینه ، تصویری نداشته باشم.

ریش عجیب
ریش عجیب یکی از تماشاچیها که هیچ ربطی به مطلب نداره!