کتاب "در گذر کلمات" را نشر Wydawnictwo Homini روانه بازار کتاب کرده است. این ناشر پیش از این بیشتر در زمینه ادبیات کلاسیک یونان و گنوسیسم و مردم شناسی فعالیت داشته است.
کتاب دربرگیرنده ترجمه ۳۲ غزل از مولاناست. مارک اسموژینسکی در مقدمه ۴۹ صفحهای کتاب درباره مولانا و ویژگیهای آثار او نوشته است و میگوید: "سعی کردم درباره هنر و فرهنگ خراسان و بلخ نیز به عنوان پیشزمینه معنوی جلالالدین رومی بنویسم، چراکه به طور کلی سه سنت مهم دینی- عقیدتی بودا، زرتشت و اسلام در آثار او به هم تنیده شدهاند".
مارک اسموژینسکی، در دانشگاه یاگلونیان شهر کراکف در رشته ایران شناسی تدریس میکند و زبان فارسی را به خوبی حرف میزند.
نمونه هایی از آلبوم |
او درباره انگیزه خود از ترجمه شعرهای مولانا میگوید: "شیفتگی من نسبت به شعرهای مولانا از دوستی من با بهرام شاه محمدلو، بازیگر تئاتر و تلویزیون، از ۲۸ سال پیش شروع شد. آن موقع من دانشجوی ایران شناسی دانشگاه ورشو بودم و بهرام در یکی از مهمانیهای دانشجویی در لهستان، غزلی خواند از مولانا با مطلع: "خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو."
"شیفتگی من به مولانا از همان زمان آغاز شد. در این شعر پیام مدارا و تفاهم، گذشتن از اختلافات و انساندوستی موج میزند. به همین دلیل وقتی کار ترجمه را شروع کردم دلم بیشتر به سراغ غزلهایی میرفت که در بیانش ضمن شور عاشقانه، یک حالت چرخش سیّال کلمات وجود داشت. این حالت وقتی به وجود میآید که تلاش سراینده بر این است که یک حقیقت درونی را صادقانه به زبان قال بیاورد." شعر: "یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا"؛ یا: "این کیست این این کیست این این یوسف ثانیست این"، از این گونه شعرها به شمار میآیند. یعنی معیار اصلی در انتخاب غزلها، جنبه زیباییشناختی آنهاست".
مارک اسموژنیسکی |
مارک اسموژنیسکی که در زمینه معنای واژهها، از توضیحات دکتر شفیعی کدکنی در کتاب "گزیده غزلیات شمس" استفاده کرده، میگوید: "تلاش کردم تا ترجمه غزلیات را به صورت شعری در آورم. سعی کردم همان چرخش کلمات و تشابه صوتی بین آنها را به زبان لهستانی منعکس کنم. چرا که نمیشود از جنبه جسمانی کلمات در راه فهمیدن فلسفه مولانا گذشت. یعنی نمیشود آن کاری را کرد که بعضی از مترجمان غربی انجام میدهند. یعنی بر ارائه چکیدهای از فلسفه مولانا متمرکز میشوند. در شعر مولانا جسم کلمه و روح کلمه تفکیک ناپذیرند. اگر ترجمهای غیر از این باشد، دیگر مولانا نیست."
این استاد ایرانشناسی، درباره استقبال مخاطب لهستانی از شعرهای مولانا میگوید: "به نظر من دلیل استقبال لهستانیها از ترجمه شعرهای مولانا یکی جنبه ریتمیک و تصویری شعر مولانا است که در ترجمه تا آنجا که ممکن بود منعکس شد و دیگری روح اکومنیک (تشابه گرا) شعر مولاناست."
"تلاش کردم مضمون شعرها را با لطافت شعری زبان لهستانی همراه کنم. گاه کسانی که آنها را میشنوند بهتزده میشوند و خیلی خوششان میآید. ترجمه این شعرها دارای وزن و قافیه است. بنابراین ترجمه تحتاللفظی و کلمه به کلمه نیست. فکر میکنم موزون و مقفی بودن شعرها به دلپذیر شدنشان کمک کرده است. گفتن این که آیا در ترجمه این شعرها و انتخاب کلمات موفق بودهام، کار من نیست و باید کسی که هم به زبان فارسی، هم به زبان لهستانی و هم به شعر و ادبیات تسلط دارد در این مورد نظر بدهد ولی همین که قشرهای مختلف مردم از این کار استقبال کردهاند معنیاش این است که این کار مفید بوده است".
سیدی قلبها
در سیدی همراه کتاب با عنوان "قلبها"، پنج غزل فارسی، به همت ماریوش کلوح خواننده و بازیگر اپرا خوانده و اجرا شده است.
در این سیدی دو شعر مولانا نیز به زبان لهستانی عرضه شده است. ماریوش کلوح غزل "ببستی چشم یعنی وقت خواب است/ نه خواب است این حریفان را جواب است" را خوانده و خود مارک اسموژینسکی غزل "بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست" را دکلمه کرده است.
سبک خواندن کلوح متاثر از موسیقی خانقاهی ایران است. مارک اسموژینسکی میگوید: "تمام آهنگهای این سیدی را آقای کلوح ساخته که یک هنرمند ۴۰ ساله است و هیچ ادعایی ندارد که موسیقی ایرانی ساخته بلکه خواسته است که کارش کمی یادآور موسیقی ایرانی باشد. چون ایشان نه با جزییات موسیقی ایرانی آشنایی دارند و نه سبکهای موسیقی ایرانی را به معنای واقعی میشناسند، فقط از طرق مختلف بخصوص اینترنت با موسیقی ایرانی آشنا شدهاند. عشق ایشان به مولانا باعث شد که این کار را انجام دهند.
خود ایشان میگویند که از ریتم شعر خود مولانا الهام گرفته و از گرایشهای مختلف موسیقی ایرانی. در جوشش آهنگهای ایشان جنبه تصویری شعرهای مولانا تاًثیرگذار بوده است و اینکه زیاد به موسیقی استاد الهی، خلیل عالینژاد و علی اکبر مرادی گوش داده است".
کلوح در ترانههای فارسی به خوبی از پس لحن فارسی شعرها برآمده است به نوعی که نمیتوان تشخیص داد که خواننده آنها فارسیزبان نیست.
مارک اسموژینسکی میگوید: "اول اینکه ایشان هنرپیشه اپرا هستند که مجبورند به زبانهای مختلف بخوانند که چون نمیتوانند همه این زبانها را یاد بگیرند، مجبور به تقلید میشوند. دوم اینکه استعداد زیادی در تلفظ کلمات بیگانه دارند و سوم اینکه ما تلفظ کلمات فارسی را با هم تمرین کردیم".
ماریوش کلوح |
این ترانهها با نوای تار، سه تار، تنبور، رباب (ماریوش کلوح)، دف (هایده وامبخش و آنا مارچینفسکا)، ضرب (توماس ولانی)، و نی (محمد رسولی و یاتسِک ژوبرو) همراهی میشود.
در کتاب "در گذر کلمات"، هر هشت صفحه در میان، دو بیت از شعرهای مولانا به زبان فارسی توسط "سیامک کلانتری"، هنرمند اهل کرج، خطاطی شده است. این کتاب همچنین با هشت نقاشی رنگی که یادآور نقش گلیمهای ایرانی است، تزیین شده است. این نقاشیها و طرح روی جلد را "کاتاژینا بروزدا" گرافیست معروف کراکویی کشیده است.
مارک اسموژینسکی پیش از این در سال ۱۹۹۴ منظومه بلند سهراب سپهری، "صدای پای آب" را ترجمه کرده بود. او از آثار داستاننویسان بعد از انقلاب نیز دو داستان از شهرام شیدایی و چوکا چکاد با عنوانهای "دومینیک" و "ایراد شخصیتی" را ترجمه کرده که همراه با دو داستان از نادر نادرپور و جمشید خانیان که اولی به همت خانم آنا کرسنوولسکا ایرانشناس لهستانی، و آن یکی به همت آرکادیوش شومیلاک دانشجوی ایرانشناسی و تاریخ ترجمه شده بودند، در فصلنامه ادبی لهستان به نام "پیسمو"Pismo در سال ۱۹۹۸ چاپ شدند.
آنها روی 1500 بیمار مطالعه خواهند کرد تا دریابند که آیا افراد فاقد ضربان قلب یا فعالیت مغزی می توانند تجربه های "خارج از کالبد" داشته باشند.
بعضی از این افراد گزارش داده اند که تونل یا نور شدید دیده اند و برخی هم می گویند که از سقف به تیم پزشکی نگاه می کرده اند.
در این پژوهش که سه سال طول خواهد کشید و با همکاری دانشگاه ساوتهمتون انجام می شود، تعدادی تصویر در مکانهایی در اتاق قرار داده شده که فقط از سقف قابل رویت است.
دکتر سام پرنیا، سرپرست این مطالعات می گوید: "اگر بتوانیم نشان دهیم که هشیاری پس از توقف کار مغز ادامه پیدا می کند، آن وقت می توان این احتمال را داد که هشیاری پدیده ای مستقل است."
"احتمال زیادی وجود دارد که ما به موارد زیادی از این اتفاق برخورد کنیم اما باید نگاه بازتری به قضیه داشته باشیم.
" اگر کسی نتواند این تصاویر را ببیند به این معناست که تجربه ای اینچنینی تنها تصورات واهی و یا خاطرات غیر واقعی بوده اند."
" این معمایی است که حال قرار است موضوع یک پژوهش علمی شود."
دکتر پرنیا در بخش مراقبت های ویژه کار می کند و در طول فعالیت های روزانه خود در محل کار احساس کرده که علم به اندازه کافی به موضوع تجربه های در آستانه مرگ نپرداخته است.
روند مرگ
او می گوید: "برخلاف باور عموم، مرگ یک لحظه خاص نیست."
"مرگ روندی است که با توقف ضربان قلب آغاز می شود، فعالیت ریه ها متوقف می شود و مغز از کار می افتد."
به گفته دکتر پرنیا، "پس از این لحظه، دوره ای آغاز می شود که ممکن است از چند ثانیه تا یک ساعت یا بیشتر طول بکشد و طی آن اقدامات فوری پزشکی ممکن است بتواند فعالیت قلب را دوباره آغاز و روند مرگ را معکوس کند."
دکتر پرنیا و همکارانش فعالیت مغزی 1500 نفر را که پس از ایست قلبی زنده مانده اند، تحلیل خواهند کرد و این موضوع را بررسی خواهند کرد که آیا این افراد تصاویر داخل اطاق را دیده اند یا نه.
چندین بیمارستان در بریتانیا و آمریکا در این آزمایش شرکت خواهند کرد
#06#*